محل تبلیغات شما

موهای جو گندمیم رو توی آینه ایجاد شده روی صفحه ی سیاه مانیتور مرتب میکنم. موهایی که از همون مرد بهم ارث رسیده بود از آرش رضایی؛پدرم. Space. Ctrl N .        Space
همه به من میگن تو یه آدمی؛بی هیچ احساسی .حق هم دارن اخه اونا قصه ی منو نمیدونن.          
گاهی مثل الان فکر میکنم چی میشد اگر عمو صابر سر نمیرسید من و مامانو نجات نمیداد؟ کجا بودم الان؟ لابد بین یه مشت معتاد مفنگی داشتم مواد تزریق میکردم ؟ شایدم یه الکلی و یه مست دائم الخمر بودم؟ یا نه، شاید مثل پدرم سر میز قمار دارایی مردم رو میبردم و به خاک سیاه می شوندمشون.                                
از ذهنم پاک نمیشه . اون روزی که مامان توی اتاق عمل خواهر 8 ماهم رو از دست میداد من توی پرت ترین نقطه ی بیمارستان بودم تا کسی صدامو نشنوه و از شوک و ترس مثل دخترا ممتد جیغ میکشیدم. اهمیتی به طعم خون ته حلقم نمیدادم و گوشهام رو گرفته بودم و سرم رو تا حد متلاشی شدن فشار میدادم ، تا جلوی اشکام رو بگیرم اما مگه میشه رعد و برق بزنه و بارون نباره.                                                                                                    

چی بودم مگه؟ یه پسر بچه ی احمق ۱۰ ساله که مادر حامله ی هشت ماهشو غرق به خون و باباشو از لوستر مسی لاله ای که مادرش عاشقش بود حلق اویز دیده بود . اما ؛ تو همون بیمارستان بود که عمو صابر که عموی مادرم بود افسر پرونده ی پدرم شد. وقتی پیدام کرد؛ آرومم کرد و فرشته ای شد که هیولای وحشی درون منو اهلی کرد. لطف خدا بود که که عمو صابر ازمون حمایت کرد و نجاتمون داد ؛ یا نه، شایدم حس ترحمی بود که نسبت به منی که از حمل این جنازه ی هشیار خسته شده بودم پیدا کرده بود.
من و مامان رو برد پیش روان پزشک. نمیدونم دکتر چی به مامان برای درمان گفت اما به من گفت:(راه حل تو فقط یه چیزه،پونز‌‌.) هر وقت حس کردی مشکلی اذیتت میکنه بهش از ۱۰ نمره بده به اندازه ی ارزشش پونز تو دیوار اتاقت فرو کن و برو به جنگ اون مشکل. چند سال بعد وقت چشمت به تعدا پونز های روی اون دیوار میوفته میفهمی تو چه قهرمانی بودی که با این تعداد مشکل جنگیدی.          
درسته که ۲ سال طول کشید تا حرفای دکتر و عمو صابر که بهم میگفت هر درد و غمی داری به خودم بگو کمکم کنه حال و روزم بهتر بشه اما من بچه ای بودم که با اولین تبسم زندگیش؛پیر شده بود.               
اوایل اون ۲ سال هر روز پونز روی دیوار اتاق میخورد ولی یواش یواش مشکلات کم و کمتر شد و به جایی رسید که دیگه هفتگی هم نیاز به پونز نبود.                           

۱۷ سالم بود که عمو صابر ، ابر قهرمان زندگی من؛ کمکم کرد برای ازمون های افسری اماده بشم . میخواستم هیچ بچه ای دیگه مثل من شیرین ترین سالهای زندگیش رو جسدی نباشه در نقش نفس کشیدن. منم نتیجه ی زحمت هاشو دادم و با قبولیم افتخار عمو و مادر زجر کشیده ام شدم .تازه دانشجو شده بودم که عمو درگیر یه پرونده ی سری و خطرناک شده بود.                   

وقتی عمو میخواست بره ، به پاش افتاده بودم. التماسش کردم که عمو نرو؛ اگر بری من باز بی پناه میشم. ولی مثل همیشه مهربون اما با جدیت نگاهم کرد و گفت : (من‌یه نفرم اگر نرم جون میلیون ها نفر توی خطر میوفته.)بعد هم پیشونی منو بوسید ،وصیت نامه اش رو به دستم داد و سفارش کرد مراقب خودم و مامان باشم و رفت.                           
عمو رفت و طرح انگشتاش روی دیوارا، درا، گلا،کتابا.طرح انگشتای عمو صابر رو تموم من ده ساله ی بی پناه جاودانه شد.             
یک سالی بود که عمو رفته بود ماموریت پی اون باند و دلتنگی های من روی دیوار اتاق پونز میشدند.
یه روز تو همون روزا از همکارای عمو صابر اومد و خبر انفجار محموله سرنگ های آلوده به ایدز و انهدام اون باند رو بهم داد.                       
بین حرفاش دویدم وگفتم :(گور بابای محموله و باند؛عمو صابر کو؟)                 
سرگرد هیچی نگفت و فقط اشک ریخت و من برای بار دوم یتیم شدم.دومین بار کسی رو که بهش حس عمیقی داشتم رو از دست دادم؛اولی حس نفرت ولی دومی عشق و احترام                                   
۸ سال میگذره ولی هر روز ؛ هر ساعت: هر دقیقه ،غم روی دلم رو اندازه میزنم و هر بار بالا تر از ۱۰ میشه ومن موندم و اتاقی که دیوارهاش با پونز کاغذ دیواری شده.          
Ctrl s رو فشار میدم .صفحه ی word رو میبندم. زل میزنم به عکس عمو صابر روی بک گراند لپ تاپ.    دیگه نیستش که بهش دردامو بگم و بهش بگم عمو صابر درد نبودنت داره منو میکشه .

باز اموزه های دکتر توی سرم میپیچه . لپ تاپ رو میبندم . با جعبه ی پونز از چهارپایه بالامیرم و سقف رو هم کاغذ دیواری پونزی میکنم.

نویشنده: فاطمه محمدی

 

تاثیر قرآن بر حقوق

فضای مجازی بستری برای افساد فی الارض در جامعه

داستان کوتاه (پونز)

رو ,عمو ,ی ,صابر ,یه ,پونز ,عمو صابر ,که عمو ,بود که ,کرد و ,۲ سال

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها